Friday, April 06, 2007
نماز جمعه تمام شده بود داشتيم مي رفتيم كه يكي از ميزبانان به ما گفت اگه ممكنه شما هم بمانيد يه مراسم كوچكي داريم يه حكميت است براي حل اختلاف قومي منم به دوستم گفتم باشه ببينيم چه ميكنند
نشستيم چيزي نگذشت عده اي زياد جمع شدند ماجرا از اين قرار بود در يك درگيري قومي شخصي كشته شده بود قاتل توي زندان بود بين دو طايفه كشت وكشتار راه افتاده بود ريش سفيدان مي خواستند بين دو طايفه درگير حكميت كنند
پس از كلي بحث و گفتگو راي اعلام شد كه
عامل اصلي ماجرا زن شخصي است كه به عنوان قاتل توي زندان است براي حل و فصل اختلاف بايد اون زن رو از شوهرش جدا كنيم طلاقش رو همينجا جاري كنيم درگيري ها تمام آتش بس
من به دوستم اشاره اي كردم گفتم بلندشو بريم قبل از راي نهايي و اجراي طلاق بدون خداحافظي از جلسه خارج شديم
فرداظهر ميزبان رو توي خيابون ديدم ازم پرسيد چرا نمونديد تا پايان جلسه ؟
گفتم شما رو به خدا آيا اين درسته كه شما يك خانواده رو از هم بپاشونيد اونهم به گونه اي كه زن روحش هم خبر ندارد طلاقش بدهيد آخه كدوم دين به اين كار راضي مي شه ؟
من فكر مي كنم همين كج سليقه گي ها است كه باعث مي شه به دين ما برچسب هاي نا چسب بچسبونند كجاي اسلام اينو مي پذيره كه چنين كاري رو در حق اين خانواده انجام دهيم اگر اين كج سليقگي ها نبوداگر اين رفتارهاي ناشايست نبود ما دهان خيلي از مخالفان اسلام را مي بستيم اوني كه از اين اعمال كج سليقه گي ها سود مي بره دشمن اسلام است اين كه توي پاكستان مي ريزند توي يه مسجد عده اي نمازگزار را به خاك و خون مي كشند توي عراق شيعه ها رو مي كشند مال كج سليقه گي هاي عده اي مسلمان منحرف يا شايد غير مسلماني كه لباس مسلمانان رو پوشيده اندكه من فكر مي كنم دومي به واقعيت بيشتر نزديك باشه........
نویسنده: saeed ساعت
10:30 PM
لینک